آنچه که میدانیم ولی به آن دقیق نگریسسته و پیوسته درک نمیشود تفاوت میان اصلاح گرایی و انقلابی گرایی است. انقلابی گرایی برخاسته از شور و هیجانی کوتاه مدت است که البته تحریک هیجاناتش زمانی طولانی را طی نموده است. این شور و هیجان با صبر عملی و نظری همخوانی ندارد و خواستار وصول به نتایج در کوتاه ترین زمان ممکن و یا حتی ناممکن میباشد. انقلابی گرایی چون هیزم تری است که برای برافروختنش مدّتها طول میکشد تا نم هیزم از بین رود و پس از این به راحتی گدازه کشیده و آتش بزرگی به زودی برمیانگیزد. همگان بر آسیبهای پسین چنین پدیدهای واقف هستند. اما در باب اصلاح گرایی دو منش را مطرح خواهم ساخت که البته حتماً میبایست همراه با هم اجرا گردند:
1 – منش اولّی که در اصلاح گرایی میبایست به آن وفادار بود مدیریت بر احساسات و هیجانات، صبر در راه نیل به اهداف و حرکت گام به گام در این عرصه است. یک اصلاح طلب قصد ندارد با به صحنه آوردن پشتوانهی مردمی جامعه بدون ایجاد تحوّلی در عرصهی اصلاحات اجتماعی و فکری و عقیدتی مردم دست به اصلاح امور سیاسی و حاکمیتی و حکومتی کشور زند. زیرا این روش را در مجرای انقلابی گرایی میبیند و دست یازیدن به این ایده را قدم گذاردن در همان راهی که منجر به انقلاب میشود میپندارد. راه وی اصلاح اجتماعی و فکری و فرهنگی مردم است که با موفقیت در این مقصود به پشتوانهی مورد نیاز برای اصلاحات سیاسی و حاکمیتی و حکومتی دست خواهد یافت. او باید سال ها صبر کند تا با حرکتی گام به گام، یکی یکی به اهداف از پیش تعیین شدهاش برسد. در این راه او ابایی ندارد که حتی جزء سیستمی فاسد گردد زیرا خود را چون غدهای سرطانی برای این پیکرهی فاسد نظام حاکم میبیند که با رشد گام به گامش موجب از کار افتادن این فاسد در آینده خواهد شد. پس در این راه اشکالی وجود ندارد که حتی روابطی بین او و حتی مثلاً قاتلان ملّت، البته با در نظر گرفتن منش دوم صورت پذیرد.
2- منش دوم اشارهای است به حسین(ع) که او هم از منظری اصلاح طلب بود. او چارچوب های ساختاری خویش را بنا نهاده بود و خط قرمزهای چنین ساختاری را میدانست و حاضر نبود که حتی به خاطر ادامه ی حیات از خط قرمز های چارچوبهای فکری و عقیدتی و عملیاش بگذرد. آری در این قسم دوم منش، اصلاح طلب میبایست چارچوب و قواعد فکری و عقیدتی خویش را در قدم اول نهادینه سازد و با توجه به آنها اهدافی را که مد نظرش است در طول سالیانی متمادی به آنها برسد، پایه ریزی کند. در واقع او میداند پس از برداشتن هر گام، گام بعدی را چگونه و در چه مسیری برخواهد داشت و با توجه به همین قواعد فکریاش، نیز برای خود خطوط قرمزی را در نظر میگیرد و به خود اجازه نخواهد داد هیچگاه آنقدر عقب نشینی کند که از این خطوط بگذرد.
اصلاح طلب با این دو منش و با استفاده از سرمایههای اجتماعی و به دور از به دام افتادن در مسیر عدم تعادل به اهدافش خواهد رسید.
کسی که راه میرود بسیار بیشتر از کسی که پرش میکند تعادل خویش را حفظ خواهد کرد.
کلمات کلیدی :